منجی بشریت

جهان تشنه کمال اخلاق است

عاشقان مهدی(عج)

منتظر
منجی بشریت جهان تشنه کمال اخلاق است

عاشقان مهدی(عج)

جوان گفت:« زيارت بخوان.» گفت:« سواد ندارم.» جوان شروع کرد به خواندن. سلام داد به معصومين تا امام عسگري.

پرسيد:« امام زمانت را مي شناسي؟» مرد جواب داد:« چرا نشناسم؟»

گفت:« پس سلام کن»

مرد دستش را روي سينه اش گذاشت: «السلام عليک يا حجه بن الحسن العسکري»

جوان خنديد: « و عليک السلام و رحمه الله و برکاته»

 

        


برچسب‌ها: مهدیحضرت مهدیامام زمانامامحضرت قائمpqvj lindمهدی

تاريخ : چهار شنبه 20 اسفند 1388 | 18:12 | نویسنده : منتظر |

مقام امام زمان...

        

 

         اسمش را گذاشته اند مقام امام زمان.

         کربلا.

         درست کنار شریعه ی فرات.

         می گویند مِلک امام زمان است.

         همان جایی که عمویش عباس از اسب افتاد.

 

 


برچسب‌ها: مهدیحضرت مهدیامام زمانامامحضرت قائمpqvj lindمهدی

تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393 | 17:0 | نویسنده : منتظر |

فتوای شیخ مفید...

در زدند. شیخ مفید عبا را انداخت روی دوشش و رفت پشت در.     نور مهتاب صورت مرد را روشن کرده بود. مردی خسته و خاک آلود با چشم هایی غرق اشک: « زنم مرد. باردار بود. این همه راه آمده ام تا بپرسم با بچه دفنش کنیم؟»

عبا را روی دوشش بالاتر کشید. سرش را انداخت پائین: « مرده مسلمان حرمت دارد. دفنش کنید. » رفت. سه روز بعد برگشت. قنداقه ای دستش بود: « ممنون. پیک تان به مو قع رسید وگرنه … » به بچه اشاره کرد: « الان نبود».

شیخ تعجب کرد: « پیک؟! » مرد خندید: « همان سوار جوان که گفت فتوای شما عوض شده. » لرزید. و رنگش پرید. صورتش خیس شد. برگشت داخل خانه دیگر از خانه بیرون نمی آمد. فتوا هم نمی داد. می گفت: « مرجعی که فتوای غلط بدهد، همان بهتر که اصلا فتوا ندهد»

. . .

در زدند. قاصدی آمده بود. گفت: « تا نامه را نرسانم نمی روم. به کسی جزء خود شیخ هم نمی دهم. » قبول نکرد. اصرارکرد. باز نپذیرفت. قسم داد.گرفت وباز کرد. لرزید. رنگش پرید. صورتش خیس شد: « شما فتوا بدهید، ما که امام شما هستیم، اصلاح می کنیم» .

 

                                                       


برچسب‌ها: مهدیحضرت مهدیامام زمانامامحضرت قائمpqvj lindمهدی

تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393 | 17:0 | نویسنده : منتظر |

حجم تنهایی تو بیشتر از بودن ماست ...

           با نشانه هایی که دیده بود و شنیده بود گمان کرد جوان همان امام است.گمشده اش.همان که جهانی منتظرش

            هستند.

           دوست داشت همراهی اش کند.کنار آب که رسیدند پا پس کشید جوان جلو رفت ولی او یک قدم عقب رفت و گفت:               "شنا         بلد نیستم."

            شنید:"وای بر تو ! با منی و می ترسی؟"

            سرش رابه زیر انداخت بغض کرده بود         "نه ... یعنی جراتش را ندارم."  

            جوان برروی آب رفت و او ماند..

       


برچسب‌ها: مهدیحضرت مهدیامام زمانامامحضرت قائمpqvj lindمهدی

تاريخ : دو شنبه 18 اسفند 1393 | 11:20 | نویسنده : منتظر |

او می آید . . .

تاريخ : شنبه 16 اسفند 1393 | 21:26 | نویسنده : منتظر |

یا مهدی !

عاشقی دردسری بود نمیدانستیم/حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم/ پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم/شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم/ آسمان از تو خبر داشت و ما از تو../سهممان بی خبری بود نمیدانستیم/ آب و جاروی در خانیمان شاهد بود/از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم/ این همه چشم به راهی نگرانم کرده/عاشقی دردسری بود نمیدانستیم/ هیچکس تاب و تب چشم تو را درک نکرد/هیچکس آه و غم قلب تورا محو نکرد/ نگرانم که پس از مردن من برگردی/پای تابوت سر بردن من برگردی/ نکند منتظر مردن مایی آقا؟/منتظرات بمیرن، میایی آقا؟/ من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد/صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد/
برچسب‌ها: مهدیحضرت مهدیامام زمانامامحضرت قائمpqvj lindمهدی

تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393 | 23:28 | نویسنده : منتظر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.