السلام علیک یا ابوالفضل العباس
من آب را وقتی فراهم کرده بودم
دل را تهی از ماتم و غم کرده بودم
قبل از زمانی که بریزد آبرویم
نذرش همه دار و ندارم کرده بودم
آقا اگر در دستهایم بود شمشیر
من شرّشان را از سرت کم کرده بودم
دست مرا بستی تو با حرفت وگرنه...
حیوان صفتها را من آدم کرده بودم
فرصت اگر من داشتم با رخصت از تو
دنیای آنها را جهنم کرده بودم
چیز عجیبی نیست چشمم را دریدند
این صحنه را قبلاً مجسم کرده بودم
با ضربۀ گرزی سرم پاشید از هم
تاسوعا همیشه سرد است
آقا ...غمت عجیب سخت است ...
برچسبها: یا ابوالفضل العباسیا عباسیا قمربنی هاشم شهیدان دشت نینوایا حسین (ع)
السلام علیک یا علی اکبر (ع)
به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود
دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود
تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است
یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است
پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید
هر طرف را که نظر کرد علی اکبر دید
مثل مه پاره ی افتاده به خاک است تنش
در هم آمیخته خون و بدن و پیرهنش
نه توانس بغل گیرد و نه بوسه زند
نه توانست بماند نه از او دل بکند
زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود
اربا اربا دل بابای علی اکبر بود
دشت مانده است وسواری که زمین گیر شده
تن صدچاک پسر دیده ،پدر پیر شده
ناله اش بین کف و هلهله ها گم شده بود
گریه اش مایه ی خندیدن مردم شده بود
ارتفاع بدنش تا به زمین کم شده بود
همه گفتند رکوع است ز بس خم شده بود
پسری مانده به خاک و پدری می نگرد
مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد
چون که این چاک ترین جسم میان شهداست
مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست
خوشا به حال حسین (ع)که تورا داشت
خدایا...! مهدی(عج) کسی همچون علی اکبر دارد؟
یا هنوز تنهاست ...؟
برچسبها: حضرت علی اکبرپسر امام حسینشهید دشت کربلا جوان دشت کربلا
السلام علیک یا الرضیع الصغیر
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند
گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..
ای طفل سه ساله ی حسین یک قطره اشکت برای آسمان و زمین کافیست ...
برچسبها: طفل شش ماهه علی اصغر حسین(ع)کوچکترین شهید کربلا
السلام علیک یا قاسم بن الحسن
این بار طوفانی به سوی دشت، عازم بود
سهم حسن از کربلا، غوغای قاسم بود
عطر مدینه لا به لای گیسوانش داشت
از بچه های کوچه های آل هاشم بود
از روز تشییع پدر تا کربلا بارید
باران تیر عشق یک ریز و مداوم بود
پیراهن اش غارت شد اما این که چیزی نیست
وقتی که انگشت عمو هم از غنائم بود
سر را جدا کردند اما عمه می پرسید
آیا برای بردن سر، نیزه لازم بود؟
زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است...
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست ...
برچسبها: قاسم بن الحسنداماد بنی هاشمشهید دشت کربلا
السلام علیک یا عبدالله بن حسن
وقتی تمام لشگریان هار میشوند
دور و بر عمو همه خونخوار میشوند
امثال شمر و حرمله بیکار میشوند
از نو دوباره وارد پیکار میشوند
باید برای شاه غریبم سپر شوم
باید که آماده ی رفع خطر شوم
ای مجنون حسین ...
چگونه تنت را بی زره سپر عمویت کردی؟
برچسبها: با عبدالله بن حسنشهیدان دشت کربلایا حسین شهیدسپر حسین(ع)
السلام علیک یا حر ریاحی
قسمت این بود دلت از همه جا پر باشد
قلبت آماده ی یک چند تلنگر باشد
همه دیدیم کسی سمت حرم می آید
تا مگر در دل دریای جنون، در باشد
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
باید این بغض پریشان زمان حُر باشد
بعد از آن توبه ی از شرم پریشان، باید -
کاخ ها در نظرت پاره ای آجر باشد
شام دشنام شود، باک نداری ای مرد!
سهم چشمان تو از کوفه تمسخر باشد
شادمان باش حسین از تو رضایت دارد
حق ندارد کسی از دست تو دلخور باشد
آمدی سوی حرم ـ آه ـ برایت ای حُر
بیتی آن گونه نداریم که در خور باشد
شهادت گوارای وجودت سردار... بهترین تصمیم عمرت را گرفتی
با حسین ماندن پشیمانی ندارد ...
برچسبها: حربن یزید ریاحیسردار سپاه حسین(ع)حرریاحیشب چهارم
السلام علیک یا رقیه (س)
نمكِ طعنه به زخم جگرم نگذارید
به زمین خوردم اگر، پا به پرم نگذارید
چقدر سنگ به لب های كبودش زده اید !
گریه ام را به حساب پدرم نگذارید
یادتان رفته مگر تشنه بریدید سرش!؟
كاسه ی آب دگر دور و برم نگذارید
نان خشك صدقه پیشكش سفره يتان
انقدر یك سره منت به سرم نگذارید
عمر این عمه ي دل خسته به مویی بند است
به تماشا سر كوی و گذرم نگذارید
ازدحام سرِ بازار برایش كافی ست
كوچه ها، سر به سر همسفرم نگذارید
بمیرم ..قلب سه ساله ات چگونه تاب آورد...
برچسبها: رقیه سه سالهدختر امام حسینسه ساله دختر حسین(ع)
السلام علیک یا اباعبدالله
حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود
هر که چشمش در میان روضه ها تر میشود
این دل سنگم که جای خود،شنیدم از کسی
ریگ های دشت با نام تو گوهر میشود
نوکری پستم ولیکن دلخوشم ازاینکه من
روزگارم با غلامی شما سر میشود
کاروان را باز گردان ای عزیز فاطمه
در همین جا قلب زینب زار و مضطر میشود
بازگرد آقا که با دست پلید حرمله
غنچه ی شش ماهه ی باغ تو پرپر میشود
دخترت بی سایبان و خواهرت بی همسفر
جعفرت بی پیکر و عون تو بی سر میشود
چند روز بعد در این سرزمین پربلا
صحبت از دزدیدن خلخال و معجر میشود
چند روز بعد در گودال بین تیغ وتیر
حنجرت درگیر با تیزی خنجر میشود
بمیرم سرورم ...کسی به پیشوازت آمد؟
چه کردند با عزیزانت؟
برچسبها: شب دوم محرمورود به کربلاکاروان عشقیا حسین
السلام علیک یا مسلم بن عقیل
به جای دسته گل، خون گلویم وقف دامانت
تو ابراهیمی و من هم ذبیح عید قربانت
میان خندة دشمن بیا از گریه آبم کن
که همچون قطرة اشکی، بگردم دور چشمانت
در آب افتاد دندان من و کردم دعا بر تو
مبادا بشکند از چوب دشمن دُرّ دندانت
تو روح احمد و ریحان زهرایی میا کوفه
که فردا می کنند این سنگ دل ها سنگ بارانت
ای کاش میشد مسلم باشیم
شهید در راه « حسین » حال و هوای دیگر دارد ...
برچسبها: مسلم بن عقیل شب اول محرم شهید دشت کربلاپیش مرگ حسین
شجره زقوم چه درختی است؟
سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمتهای بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود که می فرماید: آیا این نعمتهای جاویدان و لذت بخش که بهشتیان را با آن پذیرایی می کنند ، بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟! (أَذَلِكَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ)
«شجره» همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد که منظور از آن در اینجا، گیاه است. [8] اما «زقوم»؛
در کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می افزاید : هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟
در آنجا مردی بود از آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «كره و خرما» است. ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم! آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: محمد صلی الله علیه وآله در آخرت، ما را به اینها می ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آنها داد [9] که در آیات بعد میخوانیم.
در روایتی امام صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمود: عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ)و چون مسیر عبادتِ خدا، غیر از مسیر عبادت و پیروی از شیطان است؛ بنابراین آنکه خدا را عبادت نکرد و پیرو شیطان بود ، از عقل بهره ای نبرد و عاقل نیست
در آیات بعد، قرآن کریم به برخی ویژگیهای این گیاه می پردازد که آنها مایه عذاب و رنج بودن آن برای ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ).
سپس میافزاید: آن درختی است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است (طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُۆُوسُ الشَّیَاطِینِ).
تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد ، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی.
برای همین در عکسهایی که مردم برای فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوان بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.
در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! اینها همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسانها از مفاهیم مختلف که ادبیات قرآن هم در بیشتر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است. [10]
آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پرشدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِۆُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
در ادامه مطالب بیشتری درج شده .
یاعلی ...
برچسبها: درخت زقوم شاخ شیطان وهابیتروایت پیامبر در مورد وهابیتشهر نجد درعربستان